یکشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۹۲
این
نکته قابل بررسی است که نویسندهی یک مطلب به طور ناخواسته این تصور ِ نابجا را
دارد که مخاطبین او با پیشزمینههایی که او در ذهن و اندیشه خود دارد آشنا هستند
و بر همین اساس شاید آنچنانکه باید به پرورش متنی که مینویسد نپردازد و البته من
سعی دارم همواره این گوشزد را در خاطر داشته باشم و آنچه را لازم است در حد امکان،
با اضافه کردن حاشیههایی به متن، روشن کنم...
منشاء
خیلی از تفاوتها و نابرابریهایی که در درون خود احساس میکنیم و از آن گلهمند
هستیم و این نارضایتی را در گفتگوهای درونی خود زمزمه میکنیم(غر میزنیم)، ریشه
در طلبکار بودن و خواستنهای انفرادی و یکجانبه و عدمپذیرش ِ ما دارد....تو گویی
در مقام اشرفمخلوقات چشمانتظار این هستیم که یک خدای قدرقدرت، دست به سینه
آماده باشد و مثل غول چراغ جادو پشت سر هم آرزوهای ریز و درشت ما را برآورده
کند!....
سراغ
هر کس هم که میروی طوماری از خواستنها و آرزوها دارد و چنان محق و متوقع آنها را
دنبال میکند و برای رسیدن به آنها نقشه سر هم میکند که دود از کله عقل بلند میشود....یعنی
یک عمر به بلندای عمر نوح هم به اجرا و کامیابی همه آنها قد نمیدهد!...
البته
باید در نظر داشت که جامعه و بخصوص با پیشرفت وسائل ارتباط جمعی، جامعهجهانی، در
شکل دادن چنین ایدهآلها و آرزوها مستقیما نقش دارد......و این شکلپذیری و تاثر
در نسلهای جدید و جوان و هر چه جوانتر بیشتر، نمود واضحتری دارد....
مقصود
این نیست که به دنبال تهیه و تامین وسائل رفاه و معاش نرویم و به فکر آیندهی
اقتصادی خود نباشیم، بلکه منظور این است که همه این سعی و تلاش و صرف اوقات برای
گذران زندگی را در یک آرامش و تعادل درونی و بیحرص و فشار به انجام برسانیم و به
این طریق هم از جاده عدل و انصاف خارج نشدهایم و هم اینکه دچار اصطحکاک در
برخوردهای اجتماعی و استهلاک ِ انرژی و توان ِ مصرفی هم نمیشویم....
لازمهی
این تعادل و آرامش، درک عمیق و رسیدن به معیارهایی است که با حقیقت وجود انسان
سازگاری بیشتری دارد و مهمتر اینکه متاثر از جوهای غالبی که تنها مصرفگرائی و
مدپرستی را تبلیغ میکنند نباشد....اصلیترین مولفهای که در این مسیر به کار میآید
رسیدن به استقلال فکر و اندیشه است و دور بودن از تقلید و جاذبههایی که با اتوریتههای
کاذب و زودگذر دل و دین را میبرد و درون را میتراشد و خالی میکند تا از آنچه غیر
است پُر و انباشته کند.....البته دوریگزیدن منظور گریختن ِ سیستماتیک و فشار
انضباطی نیست که اصل مشکل را نبینیم و بخواهیم صورت مسئله را پاک کنیم، بلکه روشن
و عریان دیدن ِ ظواهری است که تبلیغ میشود و دنبال بازار میگردد.... این توجه
روشن و دقیق موجب کسب آگاهی عمیق میشود، و وقوع و ظهور ِ آگاهی درونی، روش برخورد
و مقصد ِ نهایی(که رهایی میباشد) را در دل خود دارد.
آزادی غیر از این است؟!
اشتراک در:
پستها (Atom)