کامنت 4
اصلا وقتی ما میخواهیم چیزی باشیم به غیر از آنچه هستیم و یا نمایشی به جز حقیقت خود را ارائه دهیم،
کلی از وقت و انرژی خود را تلف خواهیم کرد و به احتمال زیاد همیشه خسته و مشغول و گرفتار خواهیم بود.....و دیگران
هم یا این من ساخته شده را دوست دارند و یا از آن بدشان خواهد آمد و حتی ممکن است
کار به جایی برسد که مثل آن شخصی که در تعزیه غروب عاشورا نقش "شمر" را
بازی میکرد، مورد حملهی تماشاچیان قرار بگیریم و به راستی کشته شویم!
ممنون
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمائید که بس خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدّهر بماند
شاید هم :
آنکس که بداند و بداند که بداند
باید برود غاز به کنجی بچراند
آنکس که بداند و نداند که بداند
آن به که رود خویش به گوری بتپاند
آنکس که نداند و بداند که نداند
با پارتی و پولی خرک خویش براند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در پُست ریاست ابدالدّهر بماند!
..............................................
یکی از دوستان در یک میهمانی با اشاره به میز پذیرائی یادآور شد، "در
کشورهای غربی میزبان برای پذیرائی از میهمان اغلب به یک فنجان چای و چند شیرینی و یا
شکلات اکتفا میکند اما درایران در همان حینی که چای و قند یا شکلات سر میز است، میهمان
را در محاصرهی چند رقم میوه فصل و احیانا آجیل و تخمه و ظرفی شیرینی و..... قرار
میدهند."
شاید تلاش میشود که چیزی کم و کسر
نباشد...و ممکن است تحت تأثیر فرهنگ و آیین وطنی باشد یا برای ابراز وجود و یا بذل
محبت،......... مثل مادری که لقمهی غذا در دست دنبال فرزند خودش میرود...........
و شاید هم ترکیبی از همهی اینها که گفته شد........
بارها شنیدهایم که مردمان اروپا و آمریکا به هم تعارف نمیکنند و بی دلیل به یکدیگر هدیه نمیدهند
و مثلا اگر شمای ایرانی سوغات و هدیهای برای آنها ببری تعجب میکنند و چنین
انتظاری را از شما ندارند، من فکر میکنم چون اغلب آنها ضمن اینکه اهل ریا و نمایش
نیستند، بیشتر با انگیزههای مادی به همدیگر محبت میکنند، بر خلاف ما که در ایران
مدعی هستیم برای ابراز دوستی و محبت و قدردانی و تشویق به ادامهی معنویت، دست به
چنین اقداماتی میزنیم......
اگر اعمال بیرونی برخاسته از حال درون باشد، هر چیزی امکان دارد، البته بسته
به آنچه در درون میگذرد......!
"حالا شانس آوردیم خرمالو و
انگورسیاه در ظرفهای در بسته از دید من پنهان مانده بود و افتخار حضور پیدا
نکرد.....!! "
..........................
ریا
عمل و عکسالعملهای برخاسته از ذات
انسان،همچون سرزدن آفتاب یا روئیدن گیاه و باز شدن شکوفه، روان و صاف و بی گره
است....نه طلبکار است و نه بدهی
دارد.....و شاید برای عمل کردن فکر نمیکند....نه....قریب به یقین فکر نمیکند....!
یعنی میتواند اینجوری باشد؟!....آیا چنین روالی، منطقی و قابل قبول است؟....یعنی
اینکه برای برخورد و عمل کردن فکر نکنی.....و آنچه از اعمال و گفتار تو در منظر دیگران
مشاهده میشود برآمده از اصل وجود تو باشد.....بی توقع و انتظار و قضاوت....
آیا در اینصورت ممکن است خطائی از انسان سربزند؟.......منظورم این است که ملاکهای
سنجش و قضاوت و بررسی اخلاقی، که بر مبنای یک سری قراردادهای اعتباری بنا شده،
قابل استناد و تکیه هست؟....آیا ناکارآمدی بیشتر قوانین وضع شده، در ارتباط با این
نقیصه نیست؟...
آیا اغلب قراردادهای اجتماعی، خود دست اندرکار پرورش نقض کنندگان اصول وضع
کردهی جامعه نیستند؟....
ممنون
23 مهر سال 91
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر