شنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۲


خواندن و نوشتن هم مثل خوردن و نوشیدن اشتها می‌خواهد.....یا گاهی وقتها آنچنان است که انگار دچار سوء‌هاضمه شده‌ای از این همه خوردن و نوشتن!.....
آدمی در احساس ِ انجام کار مفید به دنبال گریزگاه است، گریزگاهی مفید و مجاز!....فکر می‌کند با آمدن او به دنیا یک وظیفه‌ی خیلی بزرگ و مهمی بر عهده‌اش گذاشته‌اند و او باید به تعهد خود عمل کند.....و روز و شب نگران ِ پیدا کردن راه‌های بهتری برای انجام این وظیفه‌ی خطیر است! و در ساعات فراغت هم با حرص و ولع به دنبال پرکردن خود و ارتقای سطح دانستنی‌ها و محفوظات خود است تا در مواقع لزوم برای انجام هر چه بهتر وظایف ِ خیالی که بر عهده دارد از آنها استفاده کند!....غافل از اینکه همه توان و استعداد او در اول قدم باید در جهت تامین ِ معاش مادی و معنوی خودش صرف شود و جالب اینجاست که با رعایت و در نظر داشتن همین روش(یعنی توجه و تامین سلامت روحی روانی خود)، حیات و زندگی کارآمدتری پیدا می‌کند و بهتر از همه وقت و مفیدتر از همیشه در راستای خیر و صلاح دیگران قدم برمی‌دارد....چرا که آدمی اگر مزاحمت‌ها و موانع درونی‌اش را کنار بزند و در حقیقت ِ خود زندگی کند، همه دانستنیهای لازمه را می‌داند و می‌دارد و تنها نیاز به بازیافت و فرآوری و بهره‌مندی از آنها دارد.....   

هیچ نظری موجود نیست: