توی باغ یا بیرون باغ
یک مثل قدیمی که به گوش همه خورده میگه: "فلانی تو باغ
نیست"....منظور این است که شخص مورد نظر مطلب را نگرفته و از عمق ماجرا خبر
ندارد.....
حالا داستان مربوط به نود و نه درصد ما انسانهاست که تو باغ
نیستیم و اصلا و ابدا فکر نمیکنیم که آقا کجای کاری؟!!....معلوم نیست چند صباحی
دیگر کم یا بیش در این عالم فانی و متزلزل باشی.....
دنیا در اصل چیزی شبیه به یک ترمینال مسافربری یا فرودگاه
هستش که دیر یا زود ماشینات راه میفته یا شماره پرواز ترا صدا میزنند و باید به
طرف گیت مورد نظر بروی و آماده پریدن شوی.....درک عمق این مطلب است که ما را شلیک
میکند درست وسط باغ!!!! و به طرز قاطعی جلوی خیلی از خودخواهیها و گیر و پیچهای
لوس و نُنُر را میگیرد.....چرا که سر تا پای این منی که اغلب ما با آن سروکار
داریم و خیلی هم لیلی به لالای آن میگذاریم، بعد از مرگ، چیزی همانند یک پالتوی
کهنه خواهد بود که به چوب رختی فنا آویزان شده و هیچ اهمیتی نخواهد داشت.....
شاید این دیدگاه به نظر مایوسانه و افسرده حال برسد....اما
اینطور نیست.....چنان سبکبالی و آرامشی به آدمی میدهد گویی که در باغی با صفا زیر
سایهی خنک درختان نشستهای و به زمزمهی ملایم جویباری که در گذر است گوش سپردهای....از
اول عرض کردم که مسئله مسئلهی باغه!!
اول اردیبهشت ۹۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر