انسان
به مرور و در طول تاریخ، قواعد و قوانینی را از روی به اصطلاح عقل و عرف و شرع و
تجربه، وضع کرده که حاصل ِِ کاربردی آن را در اجتماعات فعلی و جهان مدرن و زیستبوم
طبیعی حاضر، شاهد هستیم..... پابهپای این روند تاریخی،... شیوههای خاص ِ آموزشی
و تربیتی قرار دارند که به صورت تقریبا دربست پذیرفته شده و به کار میروند که
بازده نزدیک به عموم ِ آن، انسانهایی قالبگیری شده هستند که دور از جان مثل ِ
"اسب ِ درشکه"، چهارچرخهی تاریخ را میکشند یا هل میدهند و کمتر به
معنا و مفهومی برای تلاشهای خود فکر میکنند
و بیشتر تن به عادت و روزمرگی داده و آنچه را جریان دارد شیوهای حساب شده و منطقی
تصور میکنند و بنا بر قول معروفی که گفته، اگر جز این باشد "سنگ روی سنگ بند
نمیشود" و "آب از آسیاب میافتد".....حاضر نیستند به کوچکترین
تغییری حتی فکر هم بکنند.....
استثنای جهانی هم ندارد و چنین نیست که مثلا در جهان پیشرفتهی غرب هم خبری خاص باشد چرا که آنجا هم تقریبا تنها ظاهر ِ محیط را آراسته و شسته کردهاند و درب بر همین پاشنه میچرخد که اغلب ِ انسانها همچون بردههایی تر و تمیز و خوش بر و رو، با نظمی که قطارها و متروها و ترامواهای آنجا دارد، صبح تا شب به متابعتی صریح و بدون جدل از سیستمی مشغول هستند که برنامهریزی دقیق و حساب شدهای برای تکتک شهروندانش در نظر گرفته که شامل "ز گهواره تا گور" میشود و همه حیران ماندهاند که بالاخره معلوم نیست که سر رشته امور دست ِ کیست و چه کسی و از کجا دارد خدایی میکند!!.....
ظاهرا هر چه این بشر توانایی و قابلیت به عادت کردن و دوام و ماندن ِ در عادت دارد،....این جهان هستی هم توانایی در حوصله کردن دارد و صبر بر دیدن نتیجهی امور.....
استثنای جهانی هم ندارد و چنین نیست که مثلا در جهان پیشرفتهی غرب هم خبری خاص باشد چرا که آنجا هم تقریبا تنها ظاهر ِ محیط را آراسته و شسته کردهاند و درب بر همین پاشنه میچرخد که اغلب ِ انسانها همچون بردههایی تر و تمیز و خوش بر و رو، با نظمی که قطارها و متروها و ترامواهای آنجا دارد، صبح تا شب به متابعتی صریح و بدون جدل از سیستمی مشغول هستند که برنامهریزی دقیق و حساب شدهای برای تکتک شهروندانش در نظر گرفته که شامل "ز گهواره تا گور" میشود و همه حیران ماندهاند که بالاخره معلوم نیست که سر رشته امور دست ِ کیست و چه کسی و از کجا دارد خدایی میکند!!.....
ظاهرا هر چه این بشر توانایی و قابلیت به عادت کردن و دوام و ماندن ِ در عادت دارد،....این جهان هستی هم توانایی در حوصله کردن دارد و صبر بر دیدن نتیجهی امور.....
یکی
از دوستان عیالوار شکایت داشت از اینکه بچهها در کودکی، حرف گوش کن هستند و شیرین
و دوست داشتنی.....اما پا که به دوران نوجوانی و بلوغ میگذارند کمکم هیچ خدایی
را بنده نیستند و احتمال آن میرود با "سرنترسی" و عاقبت ندانی که در
کارهای خود دارند، هر ثانیه برای خودشان و والدین دردسر و مشکل درست کنند.....اما
غافل از این است که جهان ِ هستی، راه خود را از سادگی به پیچیدگی و کمال، از
امتحان کردن ِ روشهای نو و پا گذاشتن در مسیرهای نارفته پیدا کرده و
پیموده!!....و اگر نبود این شجاعت و (حالا شما بگو نادانی و بیکلهگی)، شاید نوع
بشر هنوز هم در غارها سر یک متر جا با خرسها و پلنگها دعوا مرافعه داشت....
24 فروردین 95
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر