شنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۹۵


"سفره دل"

ما برای ارتباط با جهان پیرامون، به حس‌های پنجگانه و آنچه در حافظه ذخیره شده اتکا داریم، اما برای توجه و درک موجودیت خود، نیازی به هیچکدام از این حواس و منابع حافظه نداریم.....
یعنی به این صورت که اگر در جایی ساکن بنشینیم و به درون خود توجه کنیم، بدون استفاده از حواس پنجگانه، یک "من" ثابت و بی وابستگی و اتکا به غیر را داریم و درک می‌کنیم که در تمام دوران عمر، بی توجه به سن و سال و شرایط جسمانی و جایگاه اجتماعی و تجربی ما، همواره هست و ثابت است.....
و این شناخت و درک من از خود، تحت هیچ عنوان برای کسی دیگر به این صورت که برای من روی می‌دهد، حاصل نمی‌شود.... و این فضای درونی و "درک خود"، تنها در دسترس "من" است و غیر به آن راه ندارد......و به این لحاظ و به معنایی، آدمی همواره تنهاست....

منظور از این مقدمه اینکه صلاح در این است با توجه به این حقیقت و این محدودیت(البته محدودیت به لحاظ برساخته‌های اشتباه و خلاف حقیقت اجتماعات و روابط بین انسانها)، امورات و انتظارات خود را در داد و ستدهای بیرونی چه به لحاظ مادی و یا عاطفی و روحی، به گونه‌ای تنظیم کنیم که تکیه‌گاه حقیقی و ثابت و مطمئنی داشته باشد و بار خود را در مسیر سیلاب انبار نکنیم و یا با تصورات اشتباه و نامطمئن، زیر بار دیگران نرویم.....با شناخت از دربها وارد شویم و بر سفره‌ها بنشینیم و با وسعتی حقیقی دربها را باز کنیم و سفره‌ها را بگشاییم.....   


20 فروردین 95

هیچ نظری موجود نیست: