رابطهی مرید
و مراد و یا پیر و سالک و یا مرشد و رهرو،
در سرگذشت بشر همیشه منشاء سوءاستفادههای فراوانی بوده.....وقتی سادگی و
خودباختگی سالک و جستجوگر، با عدم صداقت ِ دانسته و یا ندانستهی راهنما در یک
مسیر قرار میگیرد، نتایجی باور نکردنی به بار میآورد که در طول تاریخ قابل
مشاهده است....شاید به این علت است که حضور و غلبه نفس در درون انسانها سازوکار
مشابهی دارد و با فرمولهایی ثابت به کار می رود پس اینچنین میتواند در مدت زمانی
کوتاه امواجی بلند و سرکش ایجاد کند.....البته همیشه گناه و تقصیر متوجه سردمداران
حقیقت و آگاهی نیست و ایجاد چنین بلواهایی شاید خواست ِ مستقیم آنها نبوده باشد......بلکه
جمعیتها هستند که با القائاتی مشابه و از روی درکی ناقص و نارسا به راه میافتند
و به سرعت موج و سیستم و مکتب ایجاد میکنند....
منظور اینکه
نیاز به صداقت از بالا(مرشد) و رِندی و هشیاری از پایین(رهرو)، همواره لازمهی نشر
و گسترش حقیقت میباشد....چرا که برای انتقال آگاهی هیچ امکانی جز ارتباط مستقیم و بیرونی بین استاد و شاگرد میسر نیست(کتاب
و ارتباطات صوتی، تصویری هم در زمره همین ارتباطات تقریبا مستقیم قرار دارد) و در
عین حال همیشه خطر انحراف و سوء ِ برداشت و کجروی موجود است.....پس در وهلهی اول
وظیفهی نشر دهندهی آگاهیست که باید مراقب باشد که چنین صورتهایی از انحراف
ایجاد نشود....و باعث معطلی بیهوده نگردد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر