یکشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۲

رابطه‌ی مرید و مراد و یا پیر و سالک  و یا مرشد و رهرو، در سرگذشت بشر همیشه منشاء سوءاستفاده‌های فراوانی بوده.....وقتی سادگی و خودباختگی سالک و جستجوگر، با عدم صداقت ِ دانسته و یا ندانسته‌ی راهنما در یک مسیر قرار می‌گیرد، نتایجی باور نکردنی به بار می‌آورد که در طول تاریخ قابل مشاهده است....شاید به این علت است که حضور و غلبه نفس در درون انسان‌ها سازوکار مشابهی دارد و با فرمول‌هایی ثابت به کار می رود پس اینچنین می‌تواند در مدت زمانی کوتاه امواجی بلند و سرکش ایجاد کند.....البته همیشه گناه و تقصیر متوجه سردمداران حقیقت و آگاهی نیست و ایجاد چنین بلواهایی شاید خواست ِ مستقیم آنها نبوده باشد......بلکه جمعیت‌ها هستند که با القائاتی مشابه و از روی درکی ناقص و نارسا به راه می‌افتند و به سرعت موج و سیستم و مکتب ایجاد می‌کنند....


منظور اینکه نیاز به صداقت از بالا(مرشد) و رِندی و هشیاری از پایین(رهرو)، همواره لازمه‌ی نشر و گسترش حقیقت می‌باشد....چرا که برای انتقال آگاهی هیچ امکانی جز ارتباط  مستقیم و بیرونی بین استاد و شاگرد میسر نیست(کتاب و ارتباطات صوتی، تصویری هم در زمره همین ارتباطات تقریبا مستقیم قرار دارد) و در عین حال همیشه خطر انحراف و سوء ِ برداشت و کجروی موجود است.....پس در وهله‌ی اول وظیفه‌ی نشر دهنده‌ی آگاهی‌ست که باید مراقب باشد که چنین صورتهایی از انحراف ایجاد نشود....و باعث معطلی بیهوده نگردد.... 

هیچ نظری موجود نیست: