جمعه، دی ۱۳، ۱۳۹۲


مؤمنان در حشر گویند ای ملک
نی که دوزخ بود راه مشترک؟!

مؤمن و کافر برو یابد گذار
ما ندیدیم اندرین ره دود و نار!

نک بهشت و بارگاه ِ آمنی
.پس کجا بود آن گذرگاه دنی؟!

مومنان در هنگامه قیامت با تعجب از فرشته‌ی مسئول می‌پرسند: مگر مومن و کافر نباید از دوزخ بگذرند...ما الان در بهشت امن رسیده‌ایم و هیچ دود و آتشی ندیدیم؟!....پس آن گذرگاه پست و آتشین کجا بود؟!...

 "اشتراک گذرگاه دوزخ بین مومن و کافر ماخوذ از تفسیر این آیات است که: وَ إِنْ مِنْکمْ إِلاَّ وارِدُها..... هیچ كس از شما نیست مگر آنكه وارد آن خواهد شد."

مصطفی فرمود از گفت جحیم
 کو به مؤمن لابه‌گر گردد ز بیم

گویدش بگذر ز من ای شاه زود
هین که نورت سوزِ نارم را ربود 

پس ملک گوید که آن روضهٔ خُضر
که فلان جا دیده‌اید اندر گذر،

دوزخ آن بود و سیاستگاه سخت
بر شما شد باغ و بستان و درخت

و فرشته‌ی مسئول در پاسخ آنها می‌گوید دوزخ همان باغ سرسبزی بود که در فلان جا بر شما به صورت باغ و بستان جلوه کرد و شما وقت عبور آنجا را دیدید!

چون شما این نفس دوزخ‌خوی را
آتشیّ گبر ِ فتنه‌جوی را

جهدها کردید و او شد پر صفا
.نار را کشتید از بهر خدا

آتش شهوت که شعله می‌زدی
سبزهٔ تقوی شد و نور هدی

آتش خشم از شما هم حلم شد
ظلمت جهل از شما هم علم شد

آتش حرص از شما ایثار شد
و آن حسد چون خار بد، گلزار شد

چون شما این جمله آتشهای خویش
.بهر حق کشتید جمله پیش پیش

نفس ناری را چو باغی ساختید
اندرو تخم وفا انداختید

بلبلان ذکر و تسبیح اندرو
خوش سرایان در چمن بر طرف جو

داعی حق را اجابت کرده‌اید
در جحیم نفس آب آورده‌اید

دوزخ ما نیز در حق شما
سبزه گشت و گلشن و برگ و نوا

فرشته‌ی مسئول در ادامه می‌گوید: وقتی شما آتش ِ نفس ِ همچون دوزخ خود را از برای خدا با جهد و تلاش خاموش کردید، شهوت شما تبدیل به سبزه‌ی تقوا و نور هدایت شد و آتش خشم شما تبدیل به حلم و بردباری شد و تاریکی جهل شما مبدل به نور علم گردید، شعله‌های حرص در شما تبدیل به ایثار و از خودگذشتگی شد و آن حسد که همچون خار سر ِ دیوار بود همه گل و گلزار شد و با تبدیل این آتش‌ها که در درون شما شعله می‌کشید دوزخ نیز در حق شما تبدیل به مکانی سرسبز و پُر برگ و نوا شده!......

مولانا در این ابیات ضمن اینکه تاکید بر مختار بودن انسان در انتخاب مسیر زندگی و بالمآل آنچه در مسیر حیات برای او پیش می‌آید دارد، به طور ضمنی اشاره می‌کند که در شرایط بیرونی یکسان، شیوه‌ی نگرش و طرز برخورد و داد و ستد ِ اشخاص می‌تواند تاثیر‌گذار باشد و این "حالت درونی" است که یک عامل و حادثه ی بیرونی را  همچون دوزخ، سخت و غیرقابل تحمل و یا مثل بهشت مطبوع و دلپذیر می‌سازد......

داد درویشی از سر تمهید
سرقلیان خویش را به مرید

گفت از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار

بگرفت و ببرد و باز آورد
عِقدِ گوهر ز دُرجِ راز آورد

گفت در دوزخ هر چه گردیدم
درکات جحیم را دیدم

آتش و هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود

هیچ کس آتشی نمی‌افروخت
زآتش خویش هر کسی می‌سوخت!

                                                                  (طبیب اصفهانی)

هیچ نظری موجود نیست: