مؤمنان در حشر گویند ای ملک
نی که دوزخ بود راه مشترک؟!
مؤمن و کافر برو یابد گذار
ما ندیدیم اندرین ره دود و نار!
نک بهشت و بارگاه ِ آمنی
.پس کجا بود آن گذرگاه دنی؟!
مومنان در هنگامه قیامت با تعجب از فرشتهی مسئول میپرسند: مگر مومن و
کافر نباید از دوزخ بگذرند...ما الان در بهشت امن رسیدهایم و هیچ دود و آتشی
ندیدیم؟!....پس آن گذرگاه پست و آتشین کجا بود؟!...
"اشتراک گذرگاه دوزخ بین مومن و کافر ماخوذ از تفسیر این آیات
است که: وَ إِنْ مِنْکمْ إِلاَّ وارِدُها..... هیچ كس از شما نیست مگر آنكه وارد
آن خواهد شد."
مصطفی فرمود از گفت جحیم
کو به مؤمن لابهگر گردد ز بیم
گویدش بگذر ز من ای شاه زود
هین
که نورت سوزِ نارم را ربود
پس ملک گوید که آن روضهٔ خُضر
که فلان جا دیدهاید اندر گذر،
دوزخ آن بود و سیاستگاه سخت
بر شما شد باغ و بستان و درخت
و فرشتهی مسئول در پاسخ آنها میگوید دوزخ همان باغ سرسبزی بود که در
فلان جا بر شما به صورت باغ و بستان جلوه کرد و شما وقت عبور آنجا را دیدید!
چون شما این نفس دوزخخوی را
آتشیّ گبر ِ فتنهجوی را
جهدها کردید و او شد پر صفا
.نار را کشتید از بهر خدا
آتش شهوت که شعله میزدی
سبزهٔ تقوی شد و نور هدی
آتش خشم از شما هم حلم شد
ظلمت جهل از شما هم علم شد
آتش حرص از شما ایثار شد
و آن حسد چون خار بد، گلزار شد
چون شما این جمله آتشهای خویش
.بهر حق کشتید جمله پیش پیش
نفس ناری را چو باغی ساختید
اندرو تخم وفا انداختید
بلبلان ذکر و تسبیح اندرو
خوش سرایان در چمن بر طرف جو
داعی حق را اجابت کردهاید
در جحیم نفس آب آوردهاید
دوزخ ما نیز در حق شما
سبزه گشت و گلشن و برگ و نوا
فرشتهی مسئول در ادامه میگوید: وقتی شما آتش ِ نفس ِ همچون دوزخ خود را
از برای خدا با جهد و تلاش خاموش کردید، شهوت شما تبدیل به سبزهی تقوا و نور
هدایت شد و آتش خشم شما تبدیل به حلم و بردباری شد و تاریکی جهل شما مبدل به نور
علم گردید، شعلههای حرص در شما تبدیل به ایثار و از خودگذشتگی شد و آن حسد که
همچون خار سر ِ دیوار بود همه گل و گلزار شد و با تبدیل این آتشها که در درون شما
شعله میکشید دوزخ نیز در حق شما تبدیل به مکانی سرسبز و پُر برگ و نوا شده!......
مولانا در این ابیات ضمن اینکه تاکید بر مختار بودن انسان در انتخاب مسیر
زندگی و بالمآل آنچه در مسیر حیات برای او پیش میآید دارد، به طور ضمنی اشاره میکند
که در شرایط بیرونی یکسان، شیوهی نگرش و طرز برخورد و داد و ستد ِ اشخاص میتواند
تاثیرگذار باشد و این "حالت درونی" است که یک عامل و حادثه ی بیرونی را
همچون دوزخ، سخت و غیرقابل تحمل و یا مثل
بهشت مطبوع و دلپذیر میسازد......
داد درویشی از سر تمهید
سرقلیان
خویش را به مرید
گفت از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عِقدِ گوهر ز دُرجِ راز آورد
گفت در دوزخ هر چه گردیدم
درکات جحیم را دیدم
آتش و هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچ کس آتشی نمیافروخت
زآتش خویش
هر کسی میسوخت!
(طبیب اصفهانی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر