جمعه، دی ۱۳، ۱۳۹۲

بر مبنای صحبت دوست عزیز جناب آقای بنانی که اشاره به این مطلب داشتند که افکاری که ما را همراه با خود می‌برند  و از حضور در حال و با خود بودن، بازمی‌دارند، بیشترِ قدرت ِ ظهور و نفوذ خود را از توجه ما و تقویت‌کردن توسط ما می‌گیرند....یعنی این من هستم که به آنها اجازه‌ی رشد و قوی‌شدن می‌دهم....تا آنجا که یک لحظه به خود می‌آیم و متوجه می شوم مثلا با افکاری که مربوط به یک جر و بحث که امروز صبح با کسی داشته‌ام، خیلی عمیق و جدی درگیر شده‌ام  و دنباله‌ی آن جر و بحث را در ذهن خود بازسازی می‌کنم و جالب اینجاست که با تداوم ِ همراهی و مرور این افکار، حتی ممکن است عصبانی شوم و آدرنالین خون من هم به شکلی قابل توجه بالا برود!...

چنین افکاری به طور معمول زمینه‌ی بروز و ظهور خود را با پیش‌کشیدن "حاشیه‌های فرعی" که ربطی با اصل ماجرا ندارد، فراهم می‌کنند.....مشاجره و درگیری موردنظر تمام شده و گذشته، اما ذهن و هویت‌فکری(هویت‌ذهنی و خیالی و ساختگی) ماجرا را دوباره پیش می‌کشد و از طریق افکار در گوش من نجوا می‌کند: بدبخت ِ بی‌عرضه، چرا نتونستی با یک جواب محکم یک تو دهنی‌ به او بزنی؟!....اصلا اون حق نداشت با تو اینجوری برخورد کنه!....آخه اون بی‌شعور چطور تونست به خودش اجازه بده که تو رو زیر سوال ببره؟!....
در این بین اصل موضوع مورد اختلاف یعنی متن و منظور اصلی ماجرا که در آن من یا مقصر بوده‌ام و یا برحق، به طور کل کنار گذاشته می‌شود و ذهن به طور یکجانبه با توسل به تولید افکاری خاص، شروع به تقویت و بازسازی و مطرح کردن خود می‌کند و در نهایت برایش برد و باخت من مهم نیست تنها به دنبال این است که با ایجاد حساسیت دروغین و توهّمی، یک زمینه‌ی مناسب برای طرح و حضور خود ایجاد کند.....

حتی غرق شدن و مرور ِ افکار حاصل از یک برخوردی که برای نفس شیرین بوده و مثلا در آنجا تایید شده و تعریف و به‌به دریافت کرده هم، چیزی جز یک توهّم و خیال گمراه‌کننده نیست....و باز هم دور شدن از متن و توجه به حاشیه است....چرا که با پذیرفتن و مرور فکری این شیرینی توهّمی، خودبه‌خود وارد سیستمی می‌شوی که به موقع خود باید تلخی‌های آنرا هم مرور کنی و دائم همراه افکار تلخ و شیرین به گذشته و آینده بروی و از حضور و حال، بازبمانی.....
آگاهی عمیق به این نکات می‌تواند از ایجاد و رشد و تقویت افکار زائد، جلوگیری کند.

هیچ نظری موجود نیست: