جمعه، اسفند ۱۱، ۱۳۹۶


در داستانهای قدیمی آیین بودا آمده که سیذارتا(بودا)، در ابتدا شاهزاده بود و پدرش همه وسایل رفاه و آسایش و شادی و سرگرمی را برای او فراهم کرده بود؛ در قصری زیبا و سرسبز و بزرگ اما با دیوارهایی بلند آنچنانکه راهی به بیرون و بین مردم عادی نداشت و همه‌ی خدمتکاران و اطرافیان او از بین جوانان و نوشکفته‌های زیبارو و تازه سال انتخاب می‌شدند تا بودا هیچوقت متوجه نشود که انسان در نهایت پیر و فرسوده می‌شود و مرگ جسمِ او را خواهد بلعید.....تا روزی که با یکی از دوستانِ همراه به بیرون قصر راهی پیدا میکند و اتفاقا جمعیتی را می‌بیند که جسد پیرمرد مرده‌ای را برای مراسمِ سوزاندن حمل می‌کردند و از همانجا  در مورد مرگ و فنا می‌پرسد و در نهایت کارش به جایی میرسد که مسند و تخت و بختِ شاهی را رها میکند و به بودا میرسد.....
................................
به نظر میرسد در دوره فعلی هم شبکه‌های جهانی صوتی و تصویری حقیقی و مجازی و حاشیه‌های آن، چنان برنامه‌ریزی شده تا نسلِ جوان را در محدوده‌ای تقریبا بسته و محدود، سرگرمِ یک سری ایده آل جذاب و زود بازده، مشغول و مغرور نگهدارد تا مبادا با آگاهی و تامل در هستی و بودشِ خود، کم کم چنان مسیرش عوض شود که دیگر نتوان از او به عنوان یک بندِ نخ یا گره‌ای ریز در تاروپودِ "دهکده جهانی" استفاده کرد..........

20 تیرماه 96

هیچ نظری موجود نیست: