جمعه، اسفند ۱۱، ۱۳۹۶



"عشق" مثل اکسیژنه یا مثل نور آفتاب....من و تو و سیاه و سفید و شرقی و غربی نمی‌شناسه..... انحصار و تفاوت و تبعیض نداره.......دهنده و بخشنده‌ست....بی انتها و تمام نشدنی‌ست بنابراین کم نمی‌گذاره و خسیس نیست....کاری به گذشته و آینده تو نداره و اگر ظرفی داشته باشی همین حالا پر و لبریزش میکنه....درون و بیرون همه موجودات و کل جهان هستی پر از اونه.....از بس بیطرفه، پر از دانائیه و از بس بی هدفه، همه‌اش عاقبت بخیریه.....خواهشی نداره بنابراین همه خواهش‌ها را پوشش میده....شخصی و اختصاصی نیست، همه طرفی و عمومیه....قهر و ناز نداره و قهر و ناز نمی‌کشه....قبل و بعد و گذشته و آینده نداره اما برای رفع سوءتفاهم ذهنی باید گفت: بوده و هست و خواهد بود....تو نمیتونی اونو با خواستن به دست بیاری، اما اون میتونه تورو در بر بگیره......یعنی وقتی تو هستی اون نیست، البته هست اما تو ندیده‌اش میگیری.....اگه تورو بغل کنه یکباره این کارو میکنه، تدریجی نمیشه....اونی که تو ازش پیش خودت برآورد کردی و داری خرج میکنی، شاید در بهترین حالت فقط یک حرف "ب" از کل مثنوی باشه.....نمی‌پرسه و به پرسشی پاسخ نمیده چون سوالی پیش نمیآد....از تو چیزی نمی‌خواد و اضافه‌ای را هم نمی‌پذیره....اطمینان نمیآره اما چون جایی برای نگرانی باقی نمیگذاره، اطمینان بخشه.......مقیاس و اندازه درش کاربرد نداره چون بی حد و مرزه.....
و در پایان......پایانی نداره....ابدیه.

14 شهریور 96

هیچ نظری موجود نیست: