"رقابت
علیه رفاقت"
یک قسمت اصلی از ملات و ماده شکل دهنده روحیات و نرمافزار
ملتها و جوامع، وجود و پرورش حس رقابت و مسابقه، بر مبنای مقایسه و کم و زیاد دیدن
خود و دیگران است......این حس و حالت به طور دانسته یا نادانسته از همان اوایل
کودکی ابتدا از جانب پدر و مادر و بعد مدرسه و اجتماع به افراد تزریق میشود(مثل
اینکه به بچه میگویند هر کس تو را زد، تو محکمتر بزن یا رقابتی که تحت عنوان یک
عامل مثبت و پیش برنده در درسخواندن و کسب نمرات مطرح است و گاهی شده که کار فرد
را به خودکشی میرساند و خیلی مثالهای پنهان و آشکار دیگر).....جوری که فرد انسانی
در یک طرف ماجرا به عنوان بدهکار و همه آن دیگران که مقابل او هستند به عنوان
طلبکار، در زندگی درونی و بیرونی فرد حضوری قاطع و آشکار دارند و همه از او موفقیت
و پیشرفت و شکستن شاخ غول را طلب میکنند....و وقتی شخص ناآگاهانه در لابلای چنین
سیستمی به طور ذهنی و روانی گرفتار میشود چنان به روزش میاورند مثل یک بوکسور
شکستخورده در گوشهی رینگ مسابقه!!......همینطور ضربات مشت است که بر سر روی آدمی
میبارد و مشخص است که هر چه ماجرا بیشتر ادامه پیدا میکند شخص ضعیفتر میشود و
قدرت درک و تشخیص روشن و لازم را از دست میدهد و به ناچار به این نتیجه میرسد که
حتما راه دیگری نیست و باید یا هر جا توانست مشت بزند و بکوبد و هر جا نتوانست با
هر کلک و نمایشی که شده، از زیر ضربات فرار کند..........با این حال و روزگار ما
میمانیم و آرمانهای انسانی که معلوم نیست این را از کدام قوطی در میاورند که دائم
تبلیغ میشود باید با گذشت بود و فداکار و نوعدوست و مهربان ووووو.....به قول معروف
میگوید "حالا این را کجای دلم جا بدهم"؟؟!!!....البته به سرعت معلوم میشود
که این هم یک شگرد خاص است و جدای از همان طرح و برنامههای بزن و در.روهای اولیه
نیست....فقط نمایش ظاهری آن مقبولتر شده.....چون دیگر عهد جنگل و انسانهای اولیه
نیست و نمیشود خیلی هم غیر قانونی کار کرد....
در پاسخ به این شعار که رقابت و مسابقه را باعث انگیزه
پیشرفت و ترقی میداند باید عرض شود.....چه اشکالی دارد اگر ما این موتور اولیه حس
رقابت و چنگ انداختن را خاموش کنیم و به جای آن موتور عشق را روشن کنیم و نترسیم
از آنچه رفتن بر راه مهر و صفا برای ما ترسیم میکند؟؟!!!
۲۸ خرداد ۹۷