جمعه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۱

هویت فکری

ماهیت نفس و هویت فکری


به نظر بنده چون هویت فکری ساختاری وابسته به ایجاد خلاء‌های ذهنی دارد و به طور کل ابزاری برای پرکردن آن خلاء‌ها، در ماهیت آن نیست،(چون متاسفانه ماهیتی ندارد)، بنابراین حرکت و تلاش برای حل دغدغه‌های آن، مساوی‌ست با حرکت آن مسائل و دغدغه‌ها، به سمت جلو و دور از دسترس جوری که انسان دائم گرفتار تناقض است و به قول مولوی می‌خواهد خون را با خون بشوید.....چرا که از خون فقط سیال بودن آنرا دیده و دقت نمی‌کند که آب علاوه بر روانی و سیال بودن خاصیت دیگری دارد و آن این است که از خودش رنگی ندارد و به همین دلیل است که می‌تواند خون را پاک کند.......مثل افسانه‌ی یکی از شاهان باستانی ایران که می‌خواست با تخت خود به طرف بالا و آسمان پرواز کند، و متخصصین فن در آن دوره چاره‌ای می‌اندیشند به این ترتیب که به بالای چهار ستون چهارگوشه‌ی تخت شاه، چهار لاشه گوسفند را آویزان می‌کنند و چهار عقاب قدرتمند را هم به ستون‌ها می‌بندند که به هوای رسیدن به طعمه‌ها به سمت آنها بپرند اما طنابی که آنها را به ستون‌های تخت بسته جوری تنظیم شده که هیچگاه به آن لاشه‌ها نرسند اما با این کار ناخودآگاه تخت را به طرف بالا ببرند.....و این تلاش بیهوده فقط به نفع هویت فکری تمام می‌شود که میخواهد بر پا بماند و بالاتر برود...... 

حالا مشکل اینجاست که این عقابها چنان تشنه رسیدن به آن طعمه هستند که هیچ توجه ندارند که پای آنها بسته است و تلاش آنها خنثی می‌شود......و به جای این تلاش کورکورانه بهتر است فکری برای رهایی از این بند پیدا نموده و پس از رهایی، آزادانه به شکار در طبیعت بپردازند......


...........................


به آن "سوال کردن از باطن" که آقای مصفا آنرا درست‌ترین سوال می‌داند، فکر می‌کردم.......یکی از نکات موثری که در آن سوال به صورت ضمنی وجود دارد، آگاهی از خود و توجه به خود در لحظه است......من تا به حال به طرف بیرون درب‌ها و روزن‌ها را باز کرده‌ام و تلاش می‌کردم از بیرون  پاسخی برای معنای بودن خود دریافت کنم، (  البته آموختن و کسب تجربه در علوم تجربی و یا علوم روان‌شناختی و خودشناسی از صاحبان علم و تجربه، راهش باید همیشه باز باشد)........اما وقتی ما به درون نگاه کنیم با توجه به اینکه منظر درون من در دیدگاه تنها من، واقع است و من به آن اشراف دارم، این من هستم که باید آنرا بشناسم و درد آنرا پیدا و چاره کنم....البته آموخته‌های بیرونی در اینجا به کار من خواهد آمد و شنیده‌ها از کسانی که در این راه جستجو و تلاش کرده‌اند......
اما این دانسته‌ها همان قدر به کار من خواهد آمد که آموزش‌های تئوریک و نظری، برای کسی که میخواهد پرواز با گلایدر را بیاموزد و به کار ببرد تا پروازی موفق داشته باشد.....با توجه به اینکه او در نهایت، هنگام پرواز در آسمان بیکران تنها خواهد بود و باید به تنهایی پرواز کند.......

مربوط به : http://weblog.mossaffa.com/2012/06/basic-question.html#more


26 خرداد 1391

هیچ نظری موجود نیست: