پرچم هستی
شاه آن باشد که از خود شه بود
نه به مخزنها و لشکر شه شود
وقتی من یک ماشین صد میلیونی دارم اوضاع خوبه......تا اینکه کنار تو که ماشینی
سیصد میلیونی داری قرار میگیرم، و به سرعت متوجه میشوم که اینجا دیگر کم آوردهام
بنابراین دنبال تو موسموس میکنم که، ببین فلانی مرا ضایع نکن و یکجوری در جمع تحویل بگیر و خلاصه در باشگاه میلیاردیها
مرا هم بازی بده تا ضایع نشوم و من هم
حتما به موقع جبران خواهم کرد....و این چنین شعلهی این بده بستانها و بی هویتیها،
دامن میخورد....
و البته این داستان منحصر به مادیات تنها هم نمیشود!!...بلکه مشمول دانش و کمالات اخلاقی و ادبی و میزان اشتهار
اعتقادی و عبد و عبید خداگونهها بودن و هزاران گونه ارزشها و اعتبارات انتزاعی
دیگر نیز هست......یعنی دزدی با چراغ ! یعنی خیانت اندر خیانت ضربدر دو به توان........به
توان.......
من گاهی اوقات به دنبال معنی فحشها میروم و بعضی از آنها خیلی جالب
هستند.....یعنی فکرش را نمیکنید این فحش به این قرص و محکمی معنایی اینچنین آبکی
داشته باشه.....مثل پفیوز.....
غلط یا درست پفیوز به کسی میگویند که مینشیند پای بساط عرقخورها اما عرق نمیخورد
فقط به مزهی عرقخورها ناخنک میزند!
29 خرداد 1391
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر