عاشقی
و خودباختگی!
"خودباختگی"
و تسلیم شدن به اتوریتهها در هر صورت امری مضر و به جهت اتکایی که بر تقلید دارد،
خالی از اصالت و کارآیی میباشد....(منظور از اتوریته، پدیدهها و شخصیتهاییست
که من بدون شناخت و درک ِ درونی و تنها بر اساس ِ تقلید و تبلیغات یا اقبالی که
جمعیتها به آن اشخاص و پدیدهها دارند، به آنها گرایش پیدا میکنم)...
فرد
ِ خودباخته با شیفتگی و شیدایی مشخصی که از انگیزههای گونهگون و متفاوت درونی،
کسب انرژی میکند و بدون بررسی و تعقل عمیق، تارهای تعلق و وابستگی را میتند و
آنچه البته به جایی نرسد عقل است و منطق!
جدای
از معنی اصیل ِ عشق که در اینجا به آن نمیپردازم و بر مبنای کششها و تمایلات
موجود بین دونفر که نام "عشق" را به آن میدهیم، عاشقی میتواند تنها یک
کشش و کوشش ِ دوجانبه، بر اساس عملکرد یکسری عوامل فیزیکی و شیمیایی باشد که در سنین
بخصوصی احتمال بروز آن بیشتر است و در زمان وقوع به رفتارهایی دامن می زند که
شباهت زیادی به همین "خودباختگی و تسلیم به اتوریتهها" دارد!!.....
عاشق
ِ چشم بسته و خودباخته جز خوبی معشوق نمیبیند و معشوق هم با کسب ِ انرژی از توجه
و تمایل عاشق وجود خود را سراپا حسن و خوبی تصور میکند، همه این رفت و برگشتها و
شورها و شیرینیها در گوشهای محصور و جدا شده از کل ِ دنیای دو طرف ِ ماجرا رقم میخورد
و مشکلات و اختلافات از زمانی سر باز میکند که این محدوده باید خواهناخواه
گستردهتر شود و نمایش عشق و دلدادگی در صحنهی وسیع زندگی با زیرو بمهای آن رقم
بخورد.....جایی که همه شرکتکنندگان ِ در آن، درکی از این شور و عشق دوجانبه
ندارند و بالطبع سهمی از انرژی ِ حاصل از آن، به آنها نمیرسد!!.....
در
این زمینه مطالعهی مطالب لینک زیر از نوشتههای دوست گرامی آقای رضا عبداللهی را
البته با اجازه از ایشان توصیه میکنم:
http://yon.ir/lnZu
همواره
عاشق باشید و عاقل.......
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر