سه‌شنبه، تیر ۱۷، ۱۳۹۳



نسیه نداریم!

خواجه عبدالله انصاری یکجایی وسط مناجا‌ت‌هایش یکباره درمی‌آید و بدون مقدمه میگوید: "نسیه را مال مدان".......و ما وقتی کمی فکر می‌کنیم درمی‌یابیم که نسیه دو وجه داره....یا نسیه داده‌ای و یا نسیه گرفته‌ای.....در هر دو صورت وقتی می‌گوید نسیه را مال مدان....یعنی اگر نسیه گرفته‌ای بدان که مال تو نیست و در نهایت باید یا خود ِ جنس و یا پول ِ آن را به صاحب‌اش برگردانی و این وظیفه‌ای بر گردن توست.....حالا قسمت جالب‌تر ماجرا وقتی است که  نسیه داده‌ای.....در این صورت باز هم آن را مال ِ خود ندان....چرا که اگر در مقابل آن قول ِ شفاهی گرفته‌ای که فقط باد هواست و اگر چک و دست‌خط گرفته‌ای که آن هم تکه کاغذی بیش نیست!....

....در فرهنگ ِ داد و ستد و معاملات که بیشتر در بین ما ایرانی‌ها رواج دارد صفت ِ "بد بده bad bedeh" بودن خیلی رایج است.....یعنی می‌بینی طرف باید در مقابل جنس و خدماتی که دریافت کرده، ادای دین کند و وجه آن را بپردازد اما تو گویی قرار است به جای پول دادن، جان بدهد!....باید با مقاش (با قاف ِ مشدد) از داخل جیب‌اش پول را بیرون کشید....بعضی‌ها هم که اصلا لباس‌های‌شان جیب ندارد یا اگر داشته باشد محض احتیاط در آن را کوک زده اند!....
علل مختلف است، اما علت‌العلل می‌تواند بی‌اعتمادی همه‌جانبه باشد و این عقیده که همه را آب‌زیرکاه می‌دانم.....با خود می‌گویم بگذار حالا فعلا پول‌اش را ندهم از کجا معلوم معامله درست از آب دربیاید؟!!....این مطلب که همه می‌خواهند به یک ترتیبی بار خود را ببندند و حال و وضع بقیه برایشان چندان اهمیتی ندارد هم دخیل ِ در ماجراست.....بر همین مبانی و با تکرار و تلقین ِ بیشتر، صفت ِ "بد بده bad bedeh" بودگی همه‌گیر می‌شود و به تدریج به صورت شرطی‌شده در درون من عمل می‌کند و به لحاظ اینکه آدمیزاد قابلیت پیشرفت و تکامل دارد کم‌کم به مرحله‌ی بالاتر و کامل‌تر ِ "مال مردم خوردگی" نزدیک می‌شود که البته این یکی، حکایتی جامع و جداگانه دارد!!......


1: مقاش، همان موچین است که با آن زیر‌ابرو برمی‌دارند، اسم مدرن و امروزی آن را نمی‌دانم.

هیچ نظری موجود نیست: