هنر در اغلب موارد برآمده از ادراک و استعداد ِ ذهن تیز و
حساس یک هنرمند است که در برخورد با زیباییها و یا حتی زشتیها و ناملایمات دنیای
بیرون، عکسالعمل نشان میدهد و نماهایی از الگوهای احساسی خود را در جامعه نشر میدهد......امکان
و توانائی این آفرینش میتواند به طور ژنتیک انتقال پیدا کرده و پرورده شود و یا
در زمینههایی گوناگون، با آشنائیها و جاذبهها و کششهای درونی ایجاد شده و با
تمرین و ممارست به نتیجه برسد......و در نهایت هنر و هنروری حرکتی به سوی شکلی از
خاص بودن و اختصاصی شدن را نشان میدهد که همین موضوع به ایجاد این ذهنیت کمک میکند
که شاید هنر راهی به "حقیقت" دارد و به نظر میرسد به هنر و آثار هنری
باید امتیازی معنوی تعلق بگیرد اما اگر معیار معنویت را هماهنگی درونی با اصل وجود
و حقیقت یگانه و واحد در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که با درونبینی و بررسی عوالم
درونی و رفتارهای بیرونی ِ اکثریت هنرمندان، نشانه و اثر امیدوار کنندهای برای
این امتیازدهی پیدا نمیکنیم.....
منظور این است که آگاهی به چنین مواردی ضمن اینکه مسیر
برخورداری صحیح از آنچه در سطوح لطیفتر عرضه میشود را نشان میدهد، آدمی را از
توقف بیجا و دلمشغولیهای بیهنگام در معبر زندگی نیز بازمیدارد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر