سه‌شنبه، تیر ۱۷، ۱۳۹۳


لازمه یک زندگی سالم، داشتن ِ تعادل در روحیات و آرامش و سکوت و سکون ِ درونی می‌باشد......و مهمترین عنصر برای مهیا شدن این فضا، "پذیرش ِ خود" است.......یعنی من این چیزی را که هستم چه به لحاظ ظاهری و فیزیکی و چه به لحاظ مرتبه و موقعیت اجتماعی(که شامل عناوین و اعتبارات مادی و نظری می باشد) بپذیرم. "پذیرش خود" یعنی نخواهم چیز دیگری بهتر از اینکه هستم، باشم(البته این نخواستن ِ چیزی بودن، نزد خودم آسان‌تر است......قسمت مشکل‌تر مسئله آنجاست که در نظر دیگران نخواهم چیزی باشم که به مراتب سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌شود!).
چنین پذیرشی(اینکه نخواهم چیزی جز همین که هستم، باشم) متناقض به نظر می‌رسد و با عقل جور در نمی‌آید و در نگاه اول با در نظر گرفتن اصول ِ اولیه تامین معاش و حفظ سلامت دنیوی همخوانی ندارد و گویی تبلیغ یک شکلی از انفعال و تن‌پروری‌ست..... باید توضیح داد که صحت چنین پذیرشی با در نظر گرفتن رعایت اصولی است که عقل معاش توصیه می‌کند و البته آن عقل معاشی که فارغ از سلطه و زیاده‌خواهی‌های نفسانی باشد....و با عدم رفاه و تلاش نکردن برای داشتن یک زندگی سالم و آبرومند تناقضی ندارد......و کاملا توجه به زد و بندی دارد که من با اتصال روحی و شخصیتی خود با موقعیتی که دارم، احساس کمبود و نقص می‌کنم و در صدد برمی‌آیم که این نقیصه توهمی را برطرف کنم!.....و در این رابطه بنا بر سلیقه و مکانی که در اجتماع به لحاظ مادی یا معنوی دارم، سلیقه‌ای درونی پیدا می‌کنم و به نسبت این سلیقه و تمایل و در کورس ِ رقابت‌ها و مقایسات، احساس غبن و عقب‌ماندگی و یا تعالی و پیشرفت می‌کنم و بر همین مبنا با امواج خیالی لذت و غم، بالا و پایین می‌روم!.....و مسلما در این تلاطم، هیچ تعادل و آرامشی نخواهم داشت......


در قسمت بعد در مورد پذیرش خود و ارتباط آن با پذیرش دیگران نکاتی را یادآور خواهم شد.   

هیچ نظری موجود نیست: