جمعه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۹۳

عشق، هیچ غمی با خود ندارد.....و هر ناله و ضجه‌مویه‌ای، برخاسته از نفس و منیت است.....و عشق نیست....

علاقه و احساس و کنش و واکنش‌های عاطفه و احساس و محبت و دوست داشتن و با اخلاق بودن، می‌تواند در لحظه باشد و به جا، بدون اینکه در ادامه و در ذهن، به صورت فکر و گفتگو تکرار شود و سکوت و آرامش درونی را دچار تلاطم و به هم ریختگی کند.....
در این صورت می‌توان، "دوست‌داشت"....."با محبت بود"...."اخلاق‌مدار بود"....."با احساس بود"......و البته با در نظر داشتن این نکته که از اینها برای معامله و بده و بستان استفاده نشود......به این ترتیب به همان "خلوص" می‌رسیم......یعنی تهش هیچ چیزی نیست.....مثل قند در لحظه و حال، آب می‌شود و تنها شیرینی آن به جا می‌ماند.....و آن شیرینی ِ عشق است......یا آن شیرینی، عشق است......

هیچ نظری موجود نیست: