جمعه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۹۳


خلق اطفالند جز مست خدا ........ نیست بالغ، جز رهیده از هوا

اگر به خاطرات دوران کودکی برگردید و ایامی که پسرها به طور معمول تیله بازی و گردوبازی می‌کردند و دخترها خاله‌بازی و عروسک‌بازی را در دستور کار داشتند، حتما به یاد اهمیت و جدی بودن آن بازی‌ها و برد و باخت و داشتن و نداشتن‌های آن موقع هم خواهید افتاد.....و کمتر کسی‌ست که بتواند یک برد ِ موفق در بازی با تیله‌ها و به دست آوردن ده بیست تا تیله‌ی اضافی را فراموش کند یا دختری که قسمتی از لباس عروسک‌اش بر اثر سهل‌انگاری‌های کودکانه پاره یا کثیف شده بوده و حالا بعد از گذشت بیست یا سی سال توانسته باشد اهمیت آن واقعه و خاطره‌ی آن غصه را فراموش کرده باشد....
منظورم این است که اگر با این سطح رشد و نگاه ِ وسیع‌تری که الان پیدا کرده‌اید به اهمیت ِ مادی آن دارائی‌‌ها یا ضررهای کودکانه نگاه کنید، چند تا گردو و یا یک عروسک چه ارزشی برای شما خواهد داشت؟!......
بر همین مبنا، موقعیت فعلی شما هم از لحاظ اعتباری که به مادیات می‌دهید می‌تواند هنوز همان سازوکار ِ کودکانه را داشته باشد! اما اگر در این زمینه به دیدگاهی بالاتر و کامل‌تر از آنچه تقریبا به طور عام و گسترده در جوامع انسانی مطرح است و به شدت جاافتاده، نائل شوید، قادر خواهید بود تا حدود خیلی زیادی از تنش‌های حاصل از نوسانات و یا اعتبارات ِ مادی محفوظ و برکنار بمانید...

اشتباه نشود، در اعتبار ندادن به مادیات، منظور این نیست که برای تامین معاش معقول و کسب رفاه تلاش نکنیم.....بلکه آنچنان توجه و آگاهی مد نظر است که ضمن احاطه و پیشبرد امور، از وابستگی‌ها و محاسبات غلط و نابجا مانع می‌شود....
مادیات، نردبانی نیست که از آن بالا برویم و برای کسب پله‌های بالاتر به روح و روان یکدیگر چنگ بیاندازیم، بلکه امکاناتی است که باید توفیق ِ سیر و گذرانی مناسب را برای من فراهم کند.....              

گفت دنیا لعب و لهوست و شما .... کودکی‌ت و راست فرماید خدا
از لعب بیرون نرفتی، کودکی ....... بی ذکات روح کی باشد ذکی
جنگ خلقان همچو جنگ کودکان ....جمله بی‌معنی و بی‌مغز و مهان

(دفتر اول مثنوی)

هیچ نظری موجود نیست: