جمعه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۹۳



ساختار فیزیکی انسان به شیوه‌ای تکامل پیدا کرده که بدن دارای یک سری عکس‌العمل‌های اتوماتیک برای حفاظت و نگهداری از بدن و جلوگیری از آسیب‌های جسمانی و مرگ شده است.....به عنوان مثال وقتی یک شیئی به چشمان شما نزدیک می‌شود به طور ناگهانی و بدون اراده و فرمان شما، پلک‌ها به سرعت بسته می‌شوند!...یا وقتی نمی‌دانی ظرفی که بر روی اجاق قرار دارد داغ است و بی‌هوا آن را به دست می‌گیری،  ناخودآگاه رهایش می‌کنی و دست خود را پس میکشی و جالب اینجاست که حس سوزش پوست را در چند دهم ثانیه بعد از عقب کشیدن دست از کتری احساس می‌کنی...یعنی یک عامل ِ خودکار زودتر از حواس شما، حس ِ سوختن را شناسایی کرده و فرمان عقب‌نشینی را صادر می‌کند!.....
یا در هنگام وقوع حوادث و بروز خطرات جانی، کارها و عکس‌العمل‌هایی از ما سر می‌زند که برای خودمان و دیگران قابل باور نیست....چه از لحاظ قدرت بدنی و چه سرعت واکنش و تقابل!....

همین سیستم خودکار، به طریقی شاید غلط و نابجا در روح و روان ِ انسان هم دست‌اندرکار می‌شود.....و به دفاع از من و شخصیتِ من می‌پردازد....با این تفاوت که در این جا دیگر مسئله دنیای مادی و حفاظت از بدن فیزیکی مطرح نیست و عکس‌العمل‌های شرطی و اتوماتیک از یک پیکره‌ی ذهنی و خیالی دفاع می‌کند، پیکره‌ای ساخته شده تحت تاثیر القائات محیط و اعتباریاتی که رواج دارد و به شدت تبلیغ می‌شود....به تعبیری این شخصیت ِ مجعول و خیالی حکم ِ حقیقت مرا پیدا می‌کند.....و من به صورتی شرطی درگیر دفاع و تغذیه آن می‌شوم....یعنی عمر و انرژی من صرف ِ جنگ و گریز و سنگربندی در یک محدوده‌ی خیالی و بسته می‌شود....چنین نگرشی خواه‌ناخواه منجر به تضاد و تقابل با دنیای بیرون از من خواهد شد که نتیجه‌ی حتی مادی آن نیز نمی‌تواند به صرفه باشد.....چه رسد به رشد و کیفیت روحی و معنوی....   


راه ِ رهایی، تعمیق آگاهی و توجه داشتن به افکار و اعمال است، تا کم‌کم با تقویت این حضور، بتوان از دام ِ عکس‌العمل‌های شرطی‌ رها شد و امکان ِ بودن در کیفیت عشق را فراهم کرد.... 

هیچ نظری موجود نیست: