جمعه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۶

آنچه با احساسات ِ لطیف آدمی سر و کار دارد همیشه پر طرفدار است و همه را به سوی خود جذب می‌کند و بیشتر مواقع به چند و چون و عمق و حقیقت ِ آن کمتر توجه می‌شود...مثل صحبت از عشق و دوست داشتن و دوست داشته‌شدن و همین زمینه‌های احساسی....مخصوصا خانم‌ها در این موارد کمتر ریشه‌یابی می‌کنند و به محافظت از خود توجه ندارند....اما لطف و لطافت ِ اصیل و ثابت، همیشه عمیق و حقیقی است و مسئولیت می‌طلبد و جدی و محکم است، بنابراین جاذبه‌های آن در یک نگاه سطحی به چشم نمی‌آید و همین باعث می‌شود که اغلب از آن بگریزند.....و واقعیت این است که برای ایجاد و یا درک واقعی و حقیقی لطافت‌ها باید درس‌های دقیقی را با جدیت و شاید دشواری دریافت کرده و به آنها عمل کنیم....و الا آنچه به عنوان زیبایی و ظرافت و احساسات لطیفه مورد توجه قرار می‌گیرد نه عمق خواهد داشت و نه خیر و سازندگی......
یک قطعه موسیقی که با ظرافت‌های خاص خود وجود انسان را درگیر می‌کند به نظر لطیف و آسان‌گیر می‌رسد اما بر چنان مبانی دقیق و منظم و ریاضی‌گونه‌ای بنا شده که در یک سمفونی که شامل هزاران نت کوتاه و بلند است، حتی یک اشتباه و جابجایی مختصر در قراردادهای خود را نمی‌پذیرد و نمی‌بخشد....

منظور اینکه با تکیه بر شنیدن الفاظ، دلخوش ِ همراهی دیگران نشویم و یا بی جهت تحت تاثیر جوشش آنی احساسات، به دیگران امید ندهیم......راه دیگران را قطع نکنیم و خود نیز از راه نمانیم و سعی کنیم به موازات ِ یکدگر، راه به مواسات بریم.....

هیچ نظری موجود نیست: