جمعه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۶

خدا و خرما

یک مثلی است که می‌گوید: "فلانی هم خدا را می‌خواهد و هم خرما را" که شاید اشاره ای باشد به اعراب در قبل از اسلام که مجسمه‌های از "خرما" به عنوان بت یا خدا می‌ساختند و حتما موقع تنگدستی و کمبود شروع به خوردن خرمایی می‌کردند که از آن برای ساختن خدا استفاده کرده بودند.....و خلاصه کلام نمی‌توانستند هم خدا را داشته باشند و هم خرما را.....
....
اما می‌شود معنا و منظور مخصوصی را هم از این مثل برداشت کرد...به این صورت که گاهی می‌شود که من خواسته‌ها و داشته‌هایی دارم و در جهت تامین یا نگهداری آنها به هر کاری دست می‌زنم اما به مرور متوجه نواقص و کمبودهایی در بودش و وجود خود می‌شوم و با توجهِ بیشتر این خلاء و تهی بودن، برجسته تر می‌شود.....و وقتی تصمیم می‌گیرم در جهت رشد و ترمیمِ کم و کسری‌های وجود خود اقدام کنم می‌بینم باید روی بعضی یا بیشتری از خواسته‌ها و تمایلات قبلی و اضافی خود خط قرمز بکشم و در یک کلام گرفتار تقابل و تضاد می‌شوم....و این مسئله عنوان می‌شود که چاره چیست....آخرش باید خدا را بخواهم یا خرما را؟!!!....
.....
بگذریم که هنوز هم خداهایی خرمایی می‌سازند یا خرماهایی را خدایی می‌کنند و فارغ و آسوده از هر گونه تضاد و تنافر، هم می‌سازند و هم می‌خورند و هیچ کم و کسر و کمبودی هم پیش نمی‌آید!.......

9 شهریور 95

هیچ نظری موجود نیست: