"توجه به خود"
نوع بشر در دوران اولیه و خیلی پیش از تاریخ، کمکم خط خودش
را به عنوان موجودی صاحب شعور برتر و مغزی پیچیدهتر از بقیه موجودات جدا کرد، در
طی آن دوران برای جبران موقعیت شکننده جسمانی و محافظت خود از خطر موجودات درنده و
قویتر لازم بوده که شکلی از همراهی و همزیستی فشرده و نزدیک را با دیگر همنوعان
خود در کل لحظات عمر و اوقات روزمره رعایت میکرده تا بتواند امورات خود را پیش
برده و زندگی کند.....
بر همین منوال این احساس که همیشه باید در جمع و همراهی با
دیگران و محاوره و صحبت و گفتگو باشد، بدجوری (به قول قدیمیها) تو کتاش رفته(cat)….آنچنانکه دیگر حاضر نیست برای امتحان هم شده گاهی در
آینه به عمق چشمان خودش نگاه کند و حالی هم از خودش بپرسد....... و متاسفانه اگر
قرار باشد کمی عمیقتر شود و گاهی از دادوستدهای بیرونی و شلوغی آن فاصله بگیرد و
با خودش خلوتی داشته باشد نگران این است که به او انگ افسردگی و غیراجتماعی بودن و
خیلی برچسبهای دیگری بزنند و همین میشود که در حد سرسام همینطور مثل وزوز کندوی
زنبور در حال گفتن و شنیدن و خواندن تکست و نوشتن تکست است و اصلا در نظر ندارد که
ارتباطات بیرونی باید در حد لازم برای زندگی اجتماعی باشد و افراط در آن آدمی را
از وادی وجود خود دور و بیخبر میکند.....تا جاییکه در پایان روز خسته از کار و
بار روزانه به بستر میرود و هنوز هم دست برنمیدارد و دنباله ارتباطات آن روزش را
در ذهن ادامه میدهد و در نهایت از فشار خستگی به خواب میرود....و فردا صبح
دوباره روز از نو، روزی از نو......
با خلوت و توجه به خود در طول روز و پایان آن(حتی در دقایقی
کوتاه) همچون آبی که گل و لای آن بر اثر
سکون کمکم ته نشین و شفاف میشود، ذهن ساکت و آرام شده و آنچه ورای آن است مورد
توجه قرار میگیرد.....
29 اردیبهشت 95
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر