جمعه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۶

کجایی جوانی که یادت بخیر!!

معمولا این ترجیع بند را از زبان پیرمردها بیشتر می‌شنویم و در ادامه نصیحت می‌کنند که "آره بابا قدر جوانی و سلامتی خودتان را بدانید که وقت پیری همه افتادگی است و درماندگی"......و صد البته که اشاره آنها به سلامتی جسم و توش و توان جوانی است....اما من می‌خواهم در این گردنه‌ی گذشته از میانه و رو به شیب عمر، همان نصیحت و نیم بیت کذایی را خدمت جوانان عرض کنم و البته منظورم اشاره به سلامتی روح و روان است و اینکه یادآور شوم که در دوران نوجوانی و جوانی، روح و روان آدمی زمینه‌ی سالم‌ و شفاف‌تری دارد و هنوز همچون من که از نیمه راه گذشته‌ام، بیخ ِ عادات و خصلت‌های مزاحم و ناباب در وجودشان محکم نشده....و خدایی نکرده اگر گره‌ای هم بسته شده باشد آنچنان سفت و محکم نیست و قابل باز کردن است.....

اینکه در مرور ایام و گذر عمر و تکرار خواسته و ناخواسته‌ی رفتارهای خاص که به صورت شرطی شده و ناغافل از من صادر می‌شود مقصر کیست و من این توده‌ی پیچیده و ناساز خودخواهی‌ها و یکدندگی‌ها را از کجا آورده‌ام یا چه کسانی و در کدامین رهگذر بر من بار کرده‌اند، چاره‌ی مشکل نیست و البته آن نگاه و انرژی ِ بارآور و چاره‌ساز جوانی را هم در دسترس ندارم که به مصرف بازبینی و بازسازی وجود خود برسانم......   

چون ندانستم، توانستم، چه سود؟!
چونکه دانستم، "توانست"‌ام نبود.

خلاصه کلام اینکه تا توانستن و نیروی جوانی را در دسترس داریم همیشه با نگاهی عمیق و آرام و نفوذ کننده همچون یک دربان زبر و زرنگ و بی‌طرف، به حال و هوای خود و صادرات و واردات وجود خود نگاه کنیم و البته رعایت ِ تعادل و انصاف در قبال دیگران در این توجه داشتن‌ها و رفت و برگشت‌ها، تنها شاید یکصدم منظور باشد و اصل ماجرا این است که مبادا با غافل شدن از حال خود و مشغولیت ِ بیهوده و اضافی به خبرهای بی مسند و مورد، از درک و درنگ ِ در "بی‌خبری" باز بمانیم........


15 خرداد 1395

هیچ نظری موجود نیست: