جمعه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۶

درخت حیات

آنچه هر فردی به عنوان لحظه‌ی الان یا "حال" در آن به سر می‌برد("حال" به معنی کیفیت و چگونگی روحی روانی و بودش ِ فعلی شخص هم منظور می‌شود)،ارتباطی یگانه و مستقیم با اعمال و رفتار و خواسته‌ها و نیت‌های ظاهری و باطنی او دارد......یعنی حاصل و برآیند ِ کنش و واکنش‌ها و زمینه‌هایی که برخوردهای ما بر مبنای آن(در هر لحظه)شکل می‌گیرد، شاکله‌ی وجودی ِ ما را به لحاظ ِ روحی و حتی مادی تعیین می‌کند.....و این نتیجه و حاصل به طور خودکار در پروبال دادن و تقویت ِ زمینه‌های تغذیه کننده‌اش، تاثیری مستقیم و بدون واسطه خواهد داشت......یعنی آنچنان را آنچنان‌تر می‌کند.....به یک معنا خود ِ ما آفریننده‌ی بودش ِ خود هستیم و بدون توجه به بدی و خوبی و نسبت‌هایی از این نوع، نیرو و حرارت ِ نیات و رفتارهای من، خواه ناخواه در چگونگی شکل دادن به "حال و روز" من دست اندر کار است و متقابلا چگونگی حال و روزی که پیدا کرده‌ام، امکانات مرا در جهتی که دارم رشد می‌دهد و تقویت می‌کند و به ترتیبی در همان جهت به من کمک می‌شود...و در این زمینه صاحب اختیار مطلق هستم......
اگر چه اغلب با این نکته مواجه می‌شویم که انسان‌ها از زندگی و گذران خود راضی نیستند و بر این اعتقادند که جبرِ روزگار و تقدیر، در حق‌شان کم لطفی و بد‌عنایتی کرده و آنچنانکه برای دیگران دست و دلباز و گشاده‌دست بوده، نوبت به آنها که رسیده درب جیب‌هایش را دوخته و خسیس بازی در می‌آورد......و در کلامی کوتاه، گله از سرنوشت بد و طالع نحس دارند.....
اما گله از بخت و روزگار و تاثیر جابرانه آن، دم دست‌ترین بهانه و توجیه است و تنها نتیجه آن یک تسکین موقت و بی‌دوام است.....قواعد و قوانینی که عرض کردم، بدون توفیر و توقف، در جریانی ازلی و ابدی، دائما اعلام و اعمال می‌شوند و بهترین راه‌کار، درک واقعی و مستقیم از چگونگی و روند جریان آنها و تنظیم عاقلانه‌ی حضور و بودش خود در هستی بر مبنای عدالت و انصاف است...چرا که نتیجه و نفع ِ مستقیم آن بر همان مبنای قانونی به خود ما خواهد رسید......
ریشه‌ی درخت در خاک تیره، دور از نور و هوا و زیبایی‌های محیط، حاصل زحمات خود و شیره‌ی خام حیات را صادقانه و عاشقانه در طبق ِ برگ به خورشید عرضه می‌کند تا پرورده شود و برگ بدون کوچکترین تبعیض و تخطی، شیره پرورده را به تمامی نقاط می‌رساند و حاصل این تعادل، استقامت و اعلام حیات است.....


21 تیر ماه 1395

هیچ نظری موجود نیست: