چهارشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۶

غوره؟! (چغاله انگور)



همسر گرامی گفت: وقت داری بشینی این غوره‌ها را دون کنی؟.....(از غوره دون شده به عنوان یک چاشنی ترش‌کننده در بعضی غذاها استفاده می‌شود)....
و من قبول کردم.....

اما دون کردن "غوره" نیاز به دقت و حوصله فراوانی دارد چرا که باید دنباله‌‌های آنها کاملا گرفته شود(جدای از آنکه مدام از تصور احساس ترشی غوره باید آب دهن قورت بدهی) و نکته مهم مورد نظر اینکه حین کار، دائم وسوسه و افکار به سراغت میاد که: ای بابا....آخه غوره‌پاک‌کردن هم شد کار!!؟؟....هزار جور کار مهم و اساسی هست که میتوانی انجام بدهی، آن وقت باید بشینی غوره دون کنی؟!.....

منظور اینکه آدمی همیشه تشنه این است که کاری بکند کارستان....و خلاصه آن منِ اضافی و زیاده خواه همیشه دنبال برداشتن سنگ بزرگ است و با کار کوچک، نظر و منظورش برآورده نیست و راضی نمی‌شود(هر چند در نهایت با هیچ نتیجه و مقصدی هم دست از سرت برنمی‌دارد چرا که وجود و بودنش وابسته به همین نارضایتی‌ها و نق زدن‌هاست)....در صورتیکه میتوان عملی که به نظر معمولی و پیش پا افتاده به نظر میرسد را هم با دقت و حوصله و علاقه انجام داد....

می‌خواهم بگویم در نفسِ عمل، بین غوره پاک‌کردن و جراحی فوق تخصصی قلب و یا مغز یا هدایت یک سازمان عریض و طویل، هیچ تفاوتی نیست.....و در پایانِ همه این کارها شما زندگی کرده‌ای....و این مهم است.....شکل و نوع کار اهمیتی ندارد و به حقیقت شما چیزی اضافه نمی‌کند.... مهم شکل اجرا و ارتباط شما با کار است که به زندگی شما مفهوم می‌دهد.....


5 امرداد سال 95

هیچ نظری موجود نیست: